امیدوارم افرادی که زمانی میشناختم و چهبسا دوست میداشتم اگر روزگاری گذرشون سهوا یا عمدا به این وبلاگ ناچیز افتاد و نقاشی بچهگانهی حقیر رو دیدن بهشون برنخوره و ناراحت نشن.. بیشک نقاش مرگ کسی رو نمیخواد و طلب نمیکنه بلکه داره میگه این افراد دیگر برایش حکم مردگان را دارند وآنها را پشت سر گذاشته است.. البته طبیعتا احساسات به سرعت فروکش نمیکنند و گاهی دل از دلتنگی چنان تیر میکشه که همهی وجود انساس التماس میشه برای یک لحظه دیدن، بوییدن، لمس کردن و خوب، تمام این خواستن و عجز راهی جز خروج از دیدگان و جاریشدن نخواهند داشت.. تا مدتی اینطور خواهد بود(بستگی داره) وبعد زمان دردها رو التیام میبخشه و زندگی ادامه پیدا میکنه.. همیشه اینطور بوده و بازهم خواهد بود.. بقول خواجه: برهمانیم که بودیم و همان خواهد بود..
اینا هرکدوم در زمان خودشون ملکهای بودن و بر قلب و مغز نقاش فرمانروایی می کردن اما امروز صندوقچههای مومیایی شدهی خاطرات هستند و نه بیشتر.. برای برخی از آنها (بلکه همه) فالها زده شده، حرصها خورده شده، اشکها ریخته شده ، دلها خون شده و هزار چیز دیگر اما امروز کمترین احساس را برنمیانکیزن.. دلبر عزیز فعلی نیز(بانوی تصویر)، با تملم هرچه که هست، سرنوشتی جز آن دیگران نخواهد داشت و دیرتر تنها نامی بر سنگی خواهد بود.. برای مرد هم البته داستان صادق است و جایی جز گورستانهای قلبها نخواهد داشت.. به نظرم هرکس چنین گورستان شخصی درون خویش حمل میکنه که همانطور که گفتید از جنس خاطراته و همچنین احساسات، عواطف و نتایج .. :)
نام اثر: کلاغ پر
پاسخحذفنام خارجی اثر: The Fucking Dead
سبک: رئال سوسیداد
روش: خودکار روی مانیتور
نقاش: پاییز آنجلو
امیدوارم افرادی که زمانی میشناختم و چهبسا دوست میداشتم اگر روزگاری گذرشون سهوا یا عمدا به این وبلاگ ناچیز افتاد و نقاشی بچهگانهی حقیر رو دیدن بهشون برنخوره و ناراحت نشن.. بیشک نقاش مرگ کسی رو نمیخواد و طلب نمیکنه بلکه داره میگه این افراد دیگر برایش حکم مردگان را دارند وآنها را پشت سر گذاشته است.. البته طبیعتا احساسات به سرعت فروکش نمیکنند و گاهی دل از دلتنگی چنان تیر میکشه که همهی وجود انساس التماس میشه برای یک لحظه دیدن، بوییدن، لمس کردن و خوب، تمام این خواستن و عجز راهی جز خروج از دیدگان و جاریشدن نخواهند داشت.. تا مدتی اینطور خواهد بود(بستگی داره) وبعد زمان دردها رو التیام میبخشه و زندگی ادامه پیدا میکنه.. همیشه اینطور بوده و بازهم خواهد بود.. بقول خواجه: برهمانیم که بودیم و همان خواهد بود..
پاسخحذفقبرستان خاطرات هم میشه گفت بهش :-)
پاسخحذفاینا هرکدوم در زمان خودشون ملکهای بودن و بر قلب و مغز نقاش فرمانروایی می کردن اما امروز صندوقچههای مومیایی شدهی خاطرات هستند و نه بیشتر.. برای برخی از آنها (بلکه همه) فالها زده شده، حرصها خورده شده، اشکها ریخته شده ، دلها خون شده و هزار چیز دیگر اما امروز کمترین احساس را برنمیانکیزن.. دلبر عزیز فعلی نیز(بانوی تصویر)، با تملم هرچه که هست، سرنوشتی جز آن دیگران نخواهد داشت و دیرتر تنها نامی بر سنگی خواهد بود.. برای مرد هم البته داستان صادق است و جایی جز گورستانهای قلبها نخواهد داشت.. به نظرم هرکس چنین گورستان شخصی درون خویش حمل میکنه که همانطور که گفتید از جنس خاطراته و همچنین احساسات، عواطف و نتایج .. :)
پاسخحذفکاریش نمیشه کرد :-\
پاسخحذف