۱۳۹۱ دی ۱۱, دوشنبه

سوره‌ی مبارکه‌ المانکی ..



سوره‌ی مبارکه‌ی المانکی - مکی‌مدنی ۸ آیه

بِسم اللله فاکِرَ الشِیطان الرَجیم
گ‌پ‌ژ‌چ :) والمومنینَ مانکی:) والسیدعلیَ دانکی:) والآمریکیَ یانکی:) اِنّ القراانَ جانکی
:) وَ لَقَد بِکُلِ الفوولِ الوُلفِ فانکی:)تَبَت اَیدییهم باراکَ ‌و بان‌کی:) لا اَکتورَ اِلا فِرانکی :)
این سوره تنها سوره‌ی مکی‌مدنیست زیرا دقیقا در زمان هجرت و در یک کافه‌ی بین راه در سه‌راهی سلفچگانِ مکه به مدینه نازل شده است
ترجمه:
بنام خداوند ترتیب‌دهنده‌ی شیطان دودره‌باز
حروف گ‌پ‌ژچ رمزی بین خدا و سلمان‌فارسی است یا یه چیز دیگه :) سوگند به ایمان آورندگانی که عین میمون مقلد مرجع‌تقلیدشان هستند :) خداوکیلی سیدعلی‌خره – البته اجماع مفسرین عقیده دارند که سیدعلی نام شناسنامه‌ای امیرالمومنین یزید بوده :) آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند :) بدرستی که این قراان کتاب توپی می‌باشد :) و اردنگی باید زد به همه‌ی‌ گرگهای احمق بوگندو – برخی مفسرین عقیده دارند که در این آیه منظور از گرگها, یهودیان ریودوژانیرو می‌باشند و هیچ ربطی به پان‌گرگهای نکبت ندارد و البته برخی دیگر از مفسرین گفته‌اند: شعر نگید مینیم بابا :) بریده باد دستان باراک‌حسین و بان‌کی‌مون- منظور عمر و عثمان خلفای دوم و سوم هستند :) هیچ بازیگری نیست به جز فرانکی – علما شیعه و سنی اجماعا فرانکی را آي‌دی‌ فیس‌بوک مولای متقیان دانسته‌اند :)
...........................................................
Monkey = میمون    Donkey = خر    Yankee = لقب آمریکاییان    Junky = بی‌ارزش,بنجل
Fool Wolf Funky = گرگ احمق بدبو

۱۳۹۱ آذر ۳۰, پنجشنبه

سوگ بوک ..


فیس تو پرسوگ و بوکت بوی‌ناک
دیدگانت گود و کم‌سو چون مغاک
ملغمه آش قلمکاری عجیب
بستنی فالوده‌ی آمونیاک
خوش ز دور آید دهل ای هوشیار
گوشه‌ی ماهور نَبْوَد هاردراک
هر طرف عکس رخ جانانه‌ای
یک طرف محمود و آن دیگر باراک
این‌طرف جوجه‌بسیجیها به صف
یقه‌های چرک و ریش چسبناک
آنطرف ترشیده‌های بینوا
سینه‌ها عریان و دامن چاک‌چاک
هریکی پانگرگ نکبت صد اکانت
همچو صد تی‌تاپ هر خر را خوراک
مجمع قداره‌بندان فسیل
کآرزوشان هست احیای ساواک
اینطرف یک عاشق دل‌خسته زار
استاتوسش اشک و آه سوزناک
یک گل نسیرین زیبا برشکفت
که ستودندش همه جانهای پاک
ناگهان برقی جهید و برق رفت
گشت پیدا کوثرانااعطناک
مژده ای دل نایب برحق رسید
حضرت عظمی جناب اژدهاک
خون ستار بهشتی خورده بود
جرم حقگویی, مجازاتش هلاک
........
باز دل ماتم گرفته وای وای
قطع میشد کاش یکدم تیک تاک
این سیه پوشان کجایم میبرند
نیمه شب در کوچه‌های وهمناک
دست گیرم ساقیا رحمی نما
بوسه‌ام ده دختر رعنای تاک
با غریبی این ستم انصاف نیست
با غریبی بی‌نشان و بیمناک
هیچ تنها از تو تنهاتر نبود
برگ پاییزی خفته زیر خاک

۱۳۹۱ آذر ۲۲, چهارشنبه

تواضع ..


الا ای پـــادشــاه آریــایـی
رضــای پـهــلـوی کبـریایی
همه عالم چو گردی در مـقـامـت
همه شاهان به خوانت چون گدایی
تـبـار تـو ز جـمـشـیـد و فـریـدون
تـو سـلــطان تـمــام آســیـایــی
چه‌سان وصـف دلـیـری تـو گویم
پلنگی,شرزه‌شیری,هشت‌پایی
تو در آفاق و انفـس در نگنجی
داداش کوچیکه‌ی آرنولداینـایی
تـواضــع را نـمــودی بـا کـلامـت
دوصد گاندی به کویت خاک پایی
به جان هرچه شاه‌اللهی سوگند
سَـر از پـنـجـاه میـلیـون مانـدلایی
همه فرهاد و تو چون کله‌قندی
ایــــاز شـاه‌مـحـمـــود غـــزایی
عزیزی و قشنگی و ملوسـی
عروسی, دلبری, جیگر طلایی
تو معصومی,ابوالفضل شهیدی
که از لـب‌ تـشـنـگان کـربـلایی
نه عیسایی,نه موسایی,نه ممد
تـــو بـرتــر از تـمــام انـبـیـــایـــی
نبــاشـــد کـفـر گـر گـویم به فریاد
که ای شه تو خودِ شخصِ خدایی
بکــردی مـیـهـــن خــود را تـو آزاد
فـقـط با چـنـــد پیـغــــام کـــذایی
نــدارم بـا تــو مــن جنگی, برادر
مکن با کشور خود جنــگ, دایی
همه خودکامگی ایران تبه کرد
مـده بـر سـود اســتبـداد رایـی
بـیـــا در راه آزادی بـکـوشـــیـم
نـدارد چون وطـن جـز ما دوایـی
....
دوباره غم گرفته این دل زار
ببـایـد رفـت روزی دورجـایی
ببـایـد رفـت و نـآمد بـاز دیـگـر
به شهری که نباشد آشنایی
شـب بـارانـی پـایـیـز و دل, تـنگ
سیه چشمون بلند بالا, کجایی؟!


۱۳۹۱ آذر ۲, پنجشنبه

در آرزوی باران ..


بُگشـای دَر که گوشه‌ی زندانم آرزوست
تـیــمـورِلَـنـگ و اَشـرف‌افغـــانم آرزوست

تاکی به دست‌بـوس امامیـم مفتخر
یک چند نیز سُجده‌ی سُلطانم آرزوست

زین سیدِ گدایِ مُعَمم عُقم گرفت
فـرزنـدِ گـولِ آن شَـه خـوبـانـم آرزوست

از شَـرِ ایـن برادران بسـیجی نازنین
رمضون‌یخی و چاقوی شعبـانم آرزوست

چونـم طلب نکرد به قُـم آبجی رضا
رَگــزَن به بـاغ فـینـی کاشـانم آرزوست

طَرفی نبـسـته‌ایم ز الللـه و دین او
باقـی عمـر , خِـدمت شِیطانم آرزوست

جـان‌برلبـم ز مـردم نادان ایـن جهان
بــیــــدادگـــــاه دوزخِ قـــرآنـــم آرزوست

دیْ شِیخ با اُلاغ خود اَندر خَفا بِگفت
یَک آنـجـلـیـنــا‌جـولــیِ مامـانم آرزوست

خر عرعری نمود و بزد جفتکی و گفت
ازشِیخ و شَه مَلولم و انسانم آرزوست

از بـدتـریــن به بـدتـر و بد میبرم پناه
ترسـان ز دیـو , گـرگِ بیـابانـم آرزوست

عمریست تا دلم ز اسیران روی توست
"بنمـای رخ که آن مَـه تابانــم آرزوست"

عیبم‌مکن به رندی و بدنامی ای رفیق
کـآزادی و رهــایـی ایــــــرانـم آرزوست

در ایـن غُــروبِ غُـربتِ پاییــزیم هنـوز
دلـتـنگ دوسـت , نم‌نم بارانم آرزوست