آن تروریست حزب الللهی , آن نافهم نامتناهی , آن رئیس الابلهین , آن قاتل الخلایق الاجمعین , آن خرس پشمالوی حمال , صید حسن چاقال (ضرطة اللله عنه) در زدن ور مفت جهدی بسیار داشت و همواره افرادی بیکار بر گردش انبار .. و ابتدای کارش از آن شد که او را دنبه ای سفید و باسنی عظیم بودی و هر که از بزرگان او را بدیدی بگفتی که اورا عاقبتی خوش باشد و وی را بسیار نوازش کردی , پس پدرش وی را به حوزه فرستادی تا چیز بیاموزد و از چیز بزرگان بهره ها برگیرد تا بلکه چیزی شود..
شیخ ابویزید بن کلفت حبشی (عق) گوید: بر سر استادی او هر شب در حوزه دعواها بشدی و طلاب بر سر و کله ی هم بکوبیدندی, پس قرار چنان شد که هر شب در حجره ای شود تا همه را افتخار استادی و مجاورت وی حاصل آید و کنایت چاقال بر وی به سبب آن گفته اند .
نقل است که ابوسعیدبن بقره وی را گفت : یا شیخ حسن,از خوردنیها چه نیکوتر؟ .. گفت : عن, چرا که عصاره ی هرچیز بهتر از خود آنست چنانچه شیره از تریاق بهتر باشد و همه در فراست و ذکاوت وی در بماندندی ..
شبی سعدبن ابی رقاص بر وی مهمان شدی و هنگام خواب حسن را گفت : مرا نصیحتی فرما که دل از آن آرام گیرد , حسن گفت : آنکه مرا بکند چنان است که امام را کرده باشد دعا و آنکه نکند نداند لذت نزدیکی با بزرگان چگونه باشد و سعد از هیبت این سخن هماندم بیوفتاد و جان بداد .
و نقل است روزی بر الاغی میرفت و خلقی عظیم در حیرت بماندند که حسن کدام است و چنین کراماتی وی را بسیار باشد .
دیگر روز وی را دیدند گوسپندی درشت بر سیخ کشیده و یکجا بخورَد , پرسیدند یا حسن بزرگان چنین نکنند و قناعت پیشه دارند, بگفت : گر چنین نخورند پس چگونه بزرگ شوند و چنین گردن و شکمی که ما راست چگونه حاصل آید و دوم آنکه ما بخود نخوریم بلکه ما را بخورانند, چنانکه گاو را.
و نقل است روزی بر الاغی میرفت و خلقی عظیم در حیرت بماندند که حسن کدام است و چنین کراماتی وی را بسیار باشد .
دیگر روز وی را دیدند گوسپندی درشت بر سیخ کشیده و یکجا بخورَد , پرسیدند یا حسن بزرگان چنین نکنند و قناعت پیشه دارند, بگفت : گر چنین نخورند پس چگونه بزرگ شوند و چنین گردن و شکمی که ما راست چگونه حاصل آید و دوم آنکه ما بخود نخوریم بلکه ما را بخورانند, چنانکه گاو را.
و نهایت کار حسن آن شد که از خوردن عصاره ی طعام به تِرتِر افتادی و ریق رحمت را تا به انتها سر کشیدی و روزی سه بار خلایق بر قبر او شوند و تِر زنند تا وی را خوش آید.
نقل است که ابوسارق بن مسروق وی را در خواب بدید و بپرسید : یا حسن, خدای تعالی با تو چه کرد؟ گفت : مرا سخت بفرمود و بر من لطف بسیار بکرد و دریایی از بول و غائط بر من ببخشائید و غلمانی بسیار عطا بنمود که هر یک چیزی عظیم باشد و خاموش بگشت و این اول بار بود که وی را خاموش دیدند ..
میبینم که حالت خیلی خوبه حال همه مارو هم خوب کردی با این نوشته کلللللی محفل خنده و شادی شد
پاسخحذفپیروز باشی رفیق
be hamin khatere ke agha o nowchash be lobnan alaghe mandan. matne kheyli khobi bood. Movafagh bashi
پاسخحذفسپاس از دوستان .. پست رو فکر کنم بیست ساعتی میشه گذاشته بودم و ظاهرا تازه در دنباله و بالاترین لینک شده چون تا چند ساعت پیش که خودم سر زدم خبری نبود.
پاسخحذفبازهم تشکر از تشویقتون . سربلند و آزاد ایران ما و ذلیل دشمنانش از هرگونه ای و شکلی و رنگی ..
راستی یه توضیح هم در مورد واژه ی صید بدم که درستش هست سید اما دلیل نوشتنش به شکل صید فقط این بود که احیانا موجب رنجش هموطنان سیدمون نشه وگرنه با تمام بیسوادی بطور اتفاقی املای سید رو بلطم ..
پاسخحذفسلام رفیق من که دیگه خسته شدم بسکه منت کشی کردم که برگردی دنباله اما باید بگم که اییییییول این مطلب خیلی باحاله کلی خندیدم شاد و پیروز باشی
پاسخحذفرضا جان ممنون از لطفت .. دنباله از من میخواد که توهین و تهمت بشنوم و دم نزنم واین از من ساخته نیست.
پاسخحذفآنان که سایت را به نگاهی دوا کنند..
محروم می کنند و فقط ادعا کنند ..
بعد از دو سال اومدم دارم طنزاتو می خونم.. چرا دیگه نمی نویسی پسر؟
پاسخحذفیاد قدیما کردم.. هی..
به سلامتی رفقا..
پوســـتر.
احوال داداش ..
پاسخحذفخیلی آقایی و خیلی مخلصیم ..
ممنون که یاد رفقای قدیم می کنی .. دمت گرم
وقتی دیگه کسی حس خندیدن نداشته باشه طنز با مرثیه فرقی نخواهد داشت .. اینه که زدم تو کارِ مرثیه بلکه کسی خندش بگیره .. کلاً یِه نَمه اوضاع پیچیده شده این روزا.. :)
مواظب خودت و وطن باش سربازِ وطن .. زودهم برگرد .. بوووس
پاییز چرا ما از اینا نداریم؟
پاسخحذف