۱۳۸۹ آبان ۲۷, پنجشنبه

بحث داغ زیر لینک آهنگ بندری …

نقل از وبلاگ قبلیم که دیگر در آن نمی نویسم
بحث داغ زیر لینک آهنگ بندری که توسط میلاد آبادان فرستاده شده :
  • میلاد:  هاا .. بچه ها بیاین زیر این لینک صفا کنیم ..
  • ایلبرا: خیلی آهنگ قشنگیه میلاد خان .. دست شما درد نکنه ..(اسمایلی گل و بلبل)
  • فوتی: خاک بر سرت میلاد که یه مسیحی تو رو تائید میکنه ..
  • میلاد: بمیر بابا ..
  • پائیز: هر کی فوتی منو اذیت کنه میکشمش ..
  • افلاطون: فقط مثبت دادم که لینک دیده بشه وگرنه من عمرا مثبت کیلوئی نمیدم ..
  • میلاد: من فکر میکردم فقط خودم کـ..س خلم. این پوز مارو زده ..
  • فوتی: خیلی بی ادبی میلاد..(اسمایلی بوس)
  • مارال قیزی: اگه آهنگ ابراهیم تاتلیس بود عمرا رای نمی آورد..
  • پائیز: مارال بدو بیا تو بغلم.. دلم واست لک زده بود ..
  • بابوبزرگ: من این
  • بابوبزرگ: آهنگ را
  • بابوبزرگ: خیلی دوست
  • بابوبزرگ: دارم..
  • هیچ: بچه ها یکی این مطلب رو لینک کنه , من انرژیم تموم شده ..
  • گرین پاور: انجام شد ..
  • میلاد: بچه ها اینم دوتا داف صهیونیست کـ..ون برهنه که عشق کنید..
  • هیچ: من اون سومیه رو میخوام ..
  • ایلبرا: آقای هیچ شما هم ..(اسمایلی دست زدن)
  • مهردادترکه: الا تهرانیا اقرا میکن خر توئی یا من؟ ..
  • پائیز: خوب معلومه تو.. اینم سوال داره آخه ابله ..
  • مهرداد ترکه: پائیزشیرین عقل دنباله,جنگجوی کوهستان, آیت اللله هیچ,ولی فقیه دنباله جناب مهیار(همه ی اسمایلی ها)
  • مارال قیزی: (اسمایلی دست زدن 20 بار)
  • هیچ: ولشون کنید بچه ها,اینا عاشق فحش خوردن هستن ..
  • مهرداد: فارس راسیست (یه عالمه اسمایلی)
  • فوتی: راسیست یعنی چی حالا؟  .. مرگ بر صهیونیست .. مرگ بر بهایی .. مرگ بر بی حجاب .. مرگ بر دنباله .. مرگ بر آمریکا …. البته شنیدم آمریکا خیلی خوبه ..
  • پائیز: یه فوتی داریم شاه نداره .. صورتی داره ماه نداره .. (اسمایلی قلب) ..
  • هورمزد: چو ایران نباشد تن من مباد ..
  • منوچ: هر کی تونست این بیت شاهنامه رو بخونه من همین الان از دین مبین اسلام خارج میشم..
  • مهران: بررسی تاثیر دکارت و کانت , در فلاسفه ی امروزی مانند افلاطون و فلوطین ناشی از محاسبات اشتباهی بوده که در سده های اخیر در ترانه های بندری و اشعار شاهنامه نمود عینی پیدا کرده است ..
  • اختای: مهران من میدونم تو پانترکی ولی نمیدونم چرا خودت نمیدونی و از پانترکها حالت بهم میخوره ..
  • هیچ: تو یکی خفه ..(اسمایلی خجالت کشیدن)
  • فوتی: برای پائیز(اسمایلی قلب و بوس) .. ولی فقط اگه به دین حقه ی شیعه ی اثنی عشری توهین نکنی ..
  • معین: من اومدم برین کنار.. میلاد اون عکس فرفر رو دیدی الان گذاشتم .. خودم حـ ..شـ..ری شدم از دیدنش..
  • میلاد: یزیدتو عشق است ..
  • منوچ: یزید قاتل سالاد شهیدان و فک و فامیلش بوده و همه ی شما مثل اون میمونید .. البته حالا کار به مصداقش ندارم..
  • بزدل میرزا:(اسمایلی غش و ریسه)..
  • پارتیزان: یزید از محمد بچه باز که بهتر بود هرچی باشه ..
  • المن: عایشه (اسمایلی راه افتادن آب از لک و لوچه)
  • منوچ: خودتی و جد و آبادت .. من و سربازان روشنایی دهن شماهارو مـ ..یگائـ…م ..
  • بابک: فلانم تو فلانه اون فلانه فلان فلان شدت..(این نظر حذف گردید)
  • پائیز: منوچ بگو من..
  • منوچ: من ..
  • پائیز: سرت به ان ..
  • منوچ: من میدونم و تو.. بزار از سفر فرنگ برگردم, میدونم چکارت کنم .. چرا اون بیچاره ی بی آزار رو از سایت انداختی بیرون, تنها کسی بود که فکر میکرد من چیزی بارمه ..
  • پائیز: کاری نکن که …(نظر حذف شد)
  • منوچ:(نظر حذف شد)
  • بابک: (نظر حذف شد)
  • کیاآرین: دوستان رسیدگی به گزارشات تخلف بین سه ماه تا سه سال طول میکشه پس هربلایی خواستید سر هم بیارید.. بعدا مهیار میاد اکانت همتونو میبنده..من حسشو ندارم ..

۱۳۸۹ آبان ۲۴, دوشنبه

هفته نامه دنباله .. شماره 4 .. جمال جانان .. بقلم گیگا ایرانی ..


نقل است از ناقلان اخبار و سیده خانوم ( طوطی سبز رنگ جناب yahm ) به نمایندگی‌ از طوطیان شکرشکن هندوستان که مر احوال عالم دنبالگی در اسبوع ماضی بغایت لطیف و ملوس بودی ، چندان که دکتر منوچ هم از این آرامش در عَجب ماندی و انگشت به دهان –بلکه گزان- از یبوستِ بحرِ مجادلت و خشکیِ نهرِ مقاومت و جَیدِ ممارست که این نهر از نحر ناکسان و گرگ ها در امان بود.

مَثـَل :
پاییز که گرگ میگرفتی همه عمر، دیدی که چگونه مهیار پایان شب سیه سپید است و قلندر بیدار


باری، دوستان در این وانفسای درماندگی و بی خبری انجمن ها آراستند که از شدت گرما خزینه را تداعی مینمود و دنبالگیان را بر آن داشت تا لَختی از وانفسای سیاست بیرون بجهند و تنی به آب برسانند و همه‌ی دلاکان هم حاضر بودندی، که آنجا سراسر لُنگ بود و کیسه و روشور و البت کمی هم مشت ومال، و شیخ ما در عجب که لنگ سرخ را خوش است و یا کیسه ی لاجوردین، البته نظر او به شش بار کیسه کشیدن نزدیک تر است : تکبیر حضار:
لاکن قهرمانی در قاره کهین آسیا نیز حرفی است از آن هزاران :گریه ی همان حضار:

از زیبندگی و غنا هر چه گویم کم است، چه، مهرجانی (همان که پارسیان آن را مهرگان خوانندی و منظور از آن رفیق مهران جان نباشد) برپا داشتند بس عظیم مر او را نام پانیا نهادند از بهر معاونت پاییز و آدونیا ،که چند تَن ... همی اعتراض بکردندی از تعاقب و تقدم و تاخر نام ها که چرا آدوییز نخوانیمش ؟ که کوشان نامی از سلاله پاکان آمد، اینبار با اسمایلی و خندان که چون پ از حروف اصیل پارسی است و من هم پاییز را دوست‌تر میدارم، پس پانیا بهتر باشد، که این حرکت او اشک در چشمان حاضرین بکرد و بانو ایلبرا در جا صلیبی کشیدند مر قلب خویش بر دفن فتنه و آراستگی بنای دوستی .

کنون مهرگان پانیا چیست؟ همانا یکی شدن دوستان در غالب موسیقیایی اقوام ایرانی باشد و این بار لینکهایی نهادندی که پیر و برنا را به جنبندگی و لزگی انداختندی و سراسر سایت آکنده گشتی از گُزَل نام آذربایجان که هر که دیگری بدیدی ، خندان بگفتی یاشاسین آذربایجان، و هر که از آن ارواح دنباله ، که ابلیس بزرگ ایشان راچنین بخواندی، گر روح بودی فی الفور جان شدی و آنلاین، و اشک ریزِ جانانِِ لایزال: ایران.

بیت :
جان بي جمال جانان ميل جهان ندارد
هر کس که اين ندارد حقا که آن ندارد

چون نوای خوش دوستی و ایرانی برخاست اختای و آیلین کوس غیرت زدند و همی خواندند:
کوچه لره سو سپ میشم
یار گلنده توز اولماسون
هله گلسین هله گتسین
آرالیخدا سوز اولماسون


بسیار دوستان دوستی ها راست بکردی و بسیار هم همولایتی‌ها‌ی خویش جستندی، چون رگبار که یکی گیله مرد پاک یافت، آریوبرزن نام (یکی از آریوبرزن های سایت) و مر او را اشتیاق انجمنی پانگیلکی فزود و ترنم گیلکی مر او را بخواند و حضار هم مسرور از این سرور ایشاله گویان معاونت کردندی:
یه شو بوشوم کونوس کـَله /ایشاله
کونوس بچم یه وَروَره /ایشاله
یکته می دامن دکته /ایشاله
می دهن اءو دکته /ایشاله

گیلگمش چون این سرود بشنید ، فریاد همی کردی و از حال برفتی و رگبار عهد کر مر دنبالگیان که دو هفت روز دیگر چنان لینک دهد که همه دَم بگیرند : بگردن، بگردن ، و چه ترقصی برپا شود آن روز. تا باد چنین باد.


جمع الوار هم این حرکت خوش اوفتاد و برنو های خویش بیرون کشیدندی ،و بر آسمان آبی گلوله نه، که گُل فشاندندی و گفتند هفته‌ی دیگر خواهند ترکاندندی ، و از مسعود خان بختیاری علیه الرحمه زمزمه کردندی:
تو بهــــارم چــی گُــلا سُهــــر بهــــــارونه بيو
تو چـــي كـــوگــــون بهـــاري به هـــوا لُونه بيو
زنـــــده مُ بــــا بيـــــدنتُـــم تــــي به ره ديدنتُم
تو وا بـــا عيــد و بهــــار بيـــو و شـــــادي بيار


جمعی نیز پی ایجاد یونیورسیته خاستندی به زعامت لطیفزاد ، تا 10 واحد کفترشناسی در دانشکدۀ دستبلقوچی بغل دست سلۀ اصغرسه‌پا راه بیاندازند و نیز حکایت باید نمود مر گربه‌ای سیاه گوش از تیول سرکار علیه مهرنوش خانوم که خلق بر لهو و لعبِ خویش جمع کردی و مر دل احباب و عاشقان غنج برفتی و درجمله انجمنی نهادند مر گربه سانان و بهائم را به زعامت جناب مستطاب 666 دامت حبه علی کیان و ماکیان، باشد که نوازش شوند و رام یابند، و مباد در درندگی با پاسداران ولایت سنجیده شوند و دریغ است که آخوندها ارزنی از مهر ایشان داشته باشند که اگر داشتند وضع ما چنین نبود و سودای حریت نداشتیم...
گفتیم و غم آزادی آمد...

باز هم بیت:
ماییم و آب دیده، در کنج غم خزیده
بر آب دیده ما، صد سنگ آسیا کن


این هفته اسوه ی صمیمیت دنباله – نازنین علی آقای تاپز منش – امور سایت و انجمن کبیر فرو هلیدند تا به امر اکونومیک اهل و عیال قادر شوند, باشد زود مراجعت نمایند و نخستین آخوند به قطب شمال رفت و یومیه اعتماد ملی منتشر شد و کیا خان رئیس هم بیشتر دیده شد و یکی از شیرین سخنان بدنبال اعتقاد برخی به روح بودی و جملگی خنده کردیم و دیگر هیچ، نه آن هیچ که سرّ کواکب در هفت آسمان داند ؛
پوستر خان انجمن پارس گویی بیاراست و انگشتان قطع شده ی هموطنان در روستای گاودانه جهانی شد و نابکاران تازیانه زدند بهروز جاوید تهرانی و از دنائت بکشتند مادر آرش صادقی ، اما ایرانیان اتحاد بکردند بر تغوط بر حسن نصرالله و سعایت کردندی مر خامی و خبط لیلا اوتادی و بار دیگر نشان دادند اژدها باشد در این راه و تنها زمردی که مر این دیو را از پای درآورد همانا عشق و مهر است به ایران و دوستی دوستداران از هر حزب و آیین و تنها اتحاد بر نام و آزادی ایران.

بیت الابیات:
گر اژدهاست بر ره، عشق است چون زمرد
از برق آن زمرد، هین دفع اژدها کن


پاینده ایران
آزاد ایرانی
دلاتون عاشق و اهورایی

۱۳۸۹ آبان ۱۷, دوشنبه

ذِکر سید حسن چاقال (ضرطة اللله عنه) ..



آن تروریست حزب الللهی , آن نافهم نامتناهی , آن رئیس الابلهین , آن قاتل الخلایق الاجمعین , آن خرس پشمالوی حمال , صید حسن چاقال (ضرطة اللله عنه) در زدن ور مفت جهدی بسیار داشت و همواره افرادی بیکار بر گردش انبار .. و ابتدای کارش از آن شد که او را دنبه ای سفید و باسنی عظیم بودی و هر که از بزرگان او را بدیدی بگفتی که اورا عاقبتی خوش باشد  و وی را بسیار نوازش کردی , پس پدرش وی را به حوزه فرستادی تا چیز بیاموزد و از چیز بزرگان بهره ها برگیرد تا بلکه چیزی شود.. 
شیخ ابویزید بن کلفت حبشی (عق) گوید: بر سر استادی او هر شب در حوزه دعواها بشدی و طلاب بر سر و کله ی هم بکوبیدندی, پس قرار چنان شد که هر شب در حجره ای شود تا همه را افتخار استادی و مجاورت وی حاصل آید و کنایت چاقال بر وی به سبب آن گفته اند . 
نقل است که ابوسعیدبن بقره وی را گفت : یا شیخ حسن,از خوردنیها چه نیکوتر؟ .. گفت : عن, چرا که عصاره ی هرچیز بهتر از خود آنست چنانچه شیره از تریاق بهتر باشد و همه در فراست و ذکاوت وی در بماندندی ..
شبی سعدبن ابی رقاص بر وی مهمان شدی و هنگام خواب حسن را گفت : مرا نصیحتی فرما که دل از آن آرام گیرد , حسن گفت : آنکه مرا بکند چنان است که امام را کرده باشد دعا و آنکه نکند نداند لذت نزدیکی با بزرگان چگونه باشد و سعد از هیبت این سخن هماندم بیوفتاد و جان بداد .
و نقل است روزی بر الاغی میرفت و خلقی عظیم در حیرت بماندند که حسن کدام است و چنین کراماتی وی را بسیار باشد .
دیگر روز وی را دیدند گوسپندی درشت بر سیخ کشیده و یکجا بخورَد , پرسیدند یا حسن بزرگان چنین نکنند و قناعت پیشه دارند, بگفت : گر چنین نخورند پس چگونه بزرگ شوند و چنین گردن و شکمی که ما راست چگونه حاصل آید و دوم آنکه ما بخود نخوریم بلکه ما را بخورانند, چنانکه گاو را.
و نهایت کار حسن آن شد که از خوردن عصاره ی طعام به تِرتِر افتادی و ریق رحمت را تا به انتها سر کشیدی و روزی سه بار خلایق بر قبر او شوند و تِر زنند تا وی را خوش آید.
نقل است که ابوسارق بن مسروق وی را در خواب بدید و بپرسید : یا حسن, خدای تعالی با تو چه کرد؟ گفت : مرا سخت بفرمود و بر من لطف بسیار بکرد و دریایی از بول و غائط بر من ببخشائید و غلمانی بسیار عطا بنمود که هر یک چیزی عظیم باشد و خاموش بگشت و این اول بار بود که وی را خاموش دیدند ..


۱۳۸۹ آبان ۱۲, چهارشنبه

کوچولوهای جهانگرد ..



در هفته ای که گذشت دو تن از رهبران جدید جنبش بنامهای بولک و لولک حین چرخاندن کره ی زمین و انگشت گزاری بر نقطه ی مناسب انگشت نمودن,انگشتشان بدون تقلب بر خیابان پاستور قرار گرفت و فورا دست بکار شدند ..
بولک خودکار بیکش را از دماغش در آورد و نوشت "دو انقلابی ضد انقلاب بطور انقلابی پائین تر از انقلاب با هم دیدار کردند" و به لولک گفت : فکر می کنی با این شروع به اندازه ی کافی فحش میخورم ؟ .. اگر شله عوضش کنم ..
لولک : برو بابا ترسو , الان یه کارتون میکشم که توی بالاترین و دنباله دسته ی سینه زنی راه بیوفته و کلی بخندیم .. هه هه
بولک : میخوای تیتر بزنم, جنبش سبز آبگوشتی و رهبران فتنه گر لاشی ؟
لولک : نه خره , تو رو ولت کنن با شورت رقص کُردی میکنی میزاری تو یوتیوب.. هدف ما فقط انتقاد سازنده برای پیشبرد جنبشه ..
بولک : آهان گرفتم, مثل گنجی دیگه ؟ ..
لولک : البته نه به اون شدت .. ما اعتقاد داریم که در انتخابات حتما تقلب شده , ولی اینکه به نفع چه کسی تقلب شده رو مطمئن نیستیم , بهرحال تقلبش محرزه ..
بولک : راستی لولک اون پمادی که دکتره بهمون داد روی خارش تو تاثیر داشته یا نه ؟ .. من که فکر کنم بدتر شدم ..
لولک : نه بابا دلت خوشه .. این دفعه که برم صدای آمریکا یک حال اساسی به این دکترهای متقلب میدم .. شاید هم یه کارتون کشیدم با سوژه ی دکتر برو دکتر .. البته شاید ..
بولک : شنیدی دانشگاه علوم پزشکی رو تعطیل کردن؟.. به نظرت چیزی در این مورد بنویسم یا نه ؟
لولک : دمشون گرم .. خیلی کار خوبی کردن بستنش .. دکتری که بلد نباشه یه خارش ساده ی کون رو درمان کنه به چه دردی میخوره آخه ؟
بولک : اوکی ..همون گیر میدم به سران فتنه گر .. برای تسکین خارش هم مفیده .. 
لولک : روی من هم تاثیر مثبت داره .. پس بیا زودتر شروع کنیم تا خارش شدیدتر نشده ..