۱۳۹۲ مرداد ۱۶, چهارشنبه

همین ..

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دردا که ســزاوار وطــن‌دوسـتی ایـنسـت
دیـروز، همین بـوده و امروز هم‌این است
دیـروز، چـو از خـونِ جوان، لاله دمان شد
امروز ، همه روی زمیـن، لاله‌جبـین اسـت
دیــروز ، کشیــدند به خـون، نعش پـدر را
امروز، به خون خفته، پسر، زیرِ زمین است
دیـروز ،  بــه زنــدان فـلان ، بنـد به پـایت
امروز ، تــو را جای ، فلان بنـدِ اوین است
کشتـند چنـان، فاطمی‌و عشقی‌و ما، هیچ
دَم هـم نکشیـدیم، که امروز، چنیـن است
تــا ، ملــتِ خامــوش و جبـونیـم ، زبونیـم
تا بـره بُوَد ، گرگ به راهش به کمین است
پـاییـز، مگو قصه‌که از ماست که بر ماست
دْی بـوده حزیـن ، یا اگر امـروز غمین است
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
غزل را به زندانی سیاسی گرانقدر ابوالفضل عابدینی نازنین تقدیم می‌کنم..
کاش کار بهتری از من ساخته می‌بود.. به امید آزادی او و دیگر دربندان زندانهای ملایان بی‌آزرم..


۴ نظر:

  1. من قبلنا فكر ميكردم هر چي سرمون مياد حقمونه، اما حالا فهميدم كه هر چي سرمون مياد كممونه.. :/

    پاسخحذف
  2. درود.. تردیدی نیست که عوامل زیادی در روحیات و اخلاق فردی و اجتماعی مردم موثره و بنظرم نمیشه خیلی صریح و روشن رای داد و در یک جمله در مورد یک پدیده‌ی به این پیچیدگی قضاوت کرد.. من فکر می‌کنم ما ایرانیان حساسیت کمی نسبت به سرنوشتمون و آنچه بر آن تاثیر زیاد دارد داریم اما اینکه چرا اینطوریم داستان درازی است و مباحثات طولانی می‌طلبد که از حوصله‌ی این مقال و حال رو به زوال من خارج است..

    پاسخحذف
  3. پاییز دعوتنامه بالاترین داری به من بدی

    پاسخحذف
  4. من در بالاترین نیستم از بعد از کودتا.. :) اعصاب اضافه داریا..

    پاسخحذف